گفته بودید که هر جرم عذابی دارد
عاشقی جرم بزرگی است عذابم بدهید... هر کی طعم تلخش رو چشیده باشه الان خوب درک میکنهیه عکس توپ برا این موضوع میخواستم جا بدم چه حکمتی توش هست نمیدونم قبول نمیکنه
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه ....
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز سالهاست در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت ....؟
من اهنگ غریب روزگارم غمی در انتهای سینه دارم تمام هستی من یک قلب پاک است که ان را زیر پایت میگذارم دوستان عزیز من دلم نظر رو میخواد
میخوام به کل موضوع وبلاگ رو از این رو به روی دیگه ببرم کمک کنین من رو باشه موضوع رو میخوام در مورد شعر و..... بزارم تا بعد به قول بچه سوسولا بای
برو نزاری و جز در لباس جهل مباش
در این مزارع دنیا به هرزه دانهی عمر
به اعتماد بر اندر زمین شوره مپاش
خرد به وعظ منافق چه التفات کند
طبیب عقل به بیهوش کی دهد خشخاش؟
فساد و منکر اهل صلاح تا حدی است
که آفرین و ثنا واجب است بر اوباش
ز درس فقه چه آموختند جز سالوس؟
ز علم و فضل چه اندوختند جز پرخاش؟
ز دوک پیره زنان میدهد ترازِ لباس
ز شام بیپدران مینهد وجوه معاش
و آهی بلند و دراز و سوزناک! همین!لا بای