عشق ها می میرند ... رنگ ها رنگ دگر می گیرند ... و فقط خاطره هاست ... که چه شیرین و چه تلخ .... دست نا خورده بجا می ماند ...
تو می گی یه وقتا گاهی پیش می یاد یه اشتباهی
نه دیـــگه دیـــــگـــه نمیشه واسه تو نمونده راهی
تو می گی یه وقتا گاهی پیش می یاد یه اشتباهی
نه دیـــگه دیـــــگـــه نمیشه واسه تو نمونده راهی
هنوز هم دوست دارم اعتراف میکنم
به یاد اون روزی که ۱۰۰ بار این آهنگ و گوشدادم و براتاشکریختم
تحمل کردن زیباست
اگر قرار باشد روزی به تو برسم
انتظار اسان است
اگر قرار باشد دوباره تو را ببینم
زندگی شیرین است
اگر قرار باشد مزه ی دستان تو را بچشم
مشکلات حل می شود
اگر قرار باشد روزی به پای تو بمیرم
من زاده ی دود سیگار تو هستم
لطفا فوتم نکن؛می خواهم در سینه ی تو تمام شوم
اشک ها همه به لبخند تبدیل می شود
اگر قرار باشد تو را یک بار ببوسم
و لبخند ها دوباره به اشک
فقط اگر ببینم خیال رفتن داری
زنگیم می سوزد اگر بفهمم روزی از من دل گیر شده ای
اما بدان دوستت دارم
از پشت این همه فاصله
از پشت این همه حرف
دوستت دارم
اگر باور کنی
دعا میکنم که چشمانمان باشی
و نظاره گر این باشی که کجا می رویم
و ما را یاری کنی که خردمند باشیم
بگذار حاجتمان این باشد
هنگامیکه گمراه میشویم
مارا به راه راست هدایت کن
و با مرحمت خود مارا راهنمایی کن
دعا میکنم که نور رحمت تو را دریابیم
و آن را در قلبمان نگه داریم
تا وقتیکه ستارگان خاموش میشوند
دست نیاز به سوی تو دراز میکنم
و دستی دراز میکنم که آسمان ها را لمس کند
نور میلیونها ستاره در این شب زیبا.
امشب؛شب خوبی برای مردن نیست.
بگذار؛رقص و پایکوبی کنم.
چنین عشق زیبایی برای ابراز دارم.
فرصتی دیگر برای زندگی میخواهم.
زندگی؛برای تنها کسی که دوستش دارم.
امشب نمی خواهم بمیرم.فرصت بده
تـو این روزا که زندگی یه بازیِ پُر کلکه
عاشقیا پُر از ریا یه شوخیه بی نمکه
یار منُو خدا خودش از آسمون فرستاده
اینُو چشاش بهم میگه همون چشایی که تکه
یادم میاد خیلی قدیم وقتی که تنها می شدم
میونِ آدما غریب ، رفیق غمها می شدم
که چرا دشمنِ تُو و قاتلِ جونِ هم شُدَن
هی از خدا می پرسیدم خدا جوابی نمی داد
آخه خدا تـو آسمون صداش تا اینجا نمیاد
یه روزی دیوونگی رُو به سیم آخرش زدم
از دنیاتون بریدم و همسفر دریا شدم
دریا به دریا ، کوه به کوه ، صحرا به صحرا ، در به در
می گشتم و می چرخیدم اون دور دورا ، این دور و بر
تا اینکه عشق خدا رُو تـو چشمای تُو فهمیدم
انگاری من به جز چشات دیگه چیزی نمی دیدم
خدا تُو رُو داده به من هیشکی حریفش نمیشه
میخوام اینُو داد بزنم باهات می مونم همیشه
ای برتر از عروج ملک اعتلای تو
باشد کمال نعمت رحمان ولای تو
آنکس که دید روی تو، از غیر دیده دوخت
بیگانه می شود زجهان آشنای تو
عزم رمیم را ز سخن روح می دمد
سحر بیان لعل لب جانفزای تو
ملک و منال و جاه چه آید به کار ما؟
بی اعتنا به جاه سلیمان گدای تو
یابن الحسن، ولیّ خداوند ذوالجلال!
تا کی نهان به پرده غیبت لقای تو؟
هر روز و هر شبم دعاخوان، مگر شود
پیک دعای سوختگان ره گشای تو
حزب خدا و جُند خدایت رکابدار
فتح و ظفر کتیبه نقش لوای تو
کی مژده می برند به عیسی که العجل
سوی نماز شد به زمین مقتدای تو
بازآ ببین که خاک وطن لاله زار شد
ز خون گلرُخان ذبیح منای تو
بنگر حسینیان زمان را که می کنند
ایثار جان چگونه به کرب و بلای تو
بازآ که جان ما به لب آمد زانتظار
ای جان فدای جلوه احمد نمای تو
با خون نوشته اند شهیدان به راه عشق
جان را چه ارزشی است که گردد فدای تو؟
" واصل" چو سر برآورد از خاک، باز هم
دارد سر سرودن مدح و ثنای تو
التـــــــــــــــــماس دعـــــــــــــــــــــــــا
دل سوخته ای خواهم تا هم نفسم باشد
من خانه نشین غم او هم قفسم باشد
دل سوخته ای محرم با درد شب و روزم
از غربت ایامم داند زچه می سوزم
از عمق نگاه من خواند غم دلتنگی
دل مرده از این بودن در انجمنی سنگی
آهسته به او گویم از غربت و تنهایی
دنیای غلط خورده با صبر و شکیبایی
گویم ز غم ومحنت دل ساده شکستن ها
حسرت به دل و خسته از گوشه نشستن ها
تقدیر ورق خورده در تیرگی شبها
روزه به سکوتی در هم خواهشی لبها
آری ز هم آغوشی با سایه مهتابی تاریکی و شعر و من با کرمک شب تابی
گویم ز غم عشق و دل سوختگیهایم
بین همه لولیدن در خلوت غم هایم
رویای مه و شب را در گوش که میگوید
دنیا و ملیحه بین دل سوخته می جوید؟
نشنو از نی ؛نوای بی نواست / بشنو از دل ؛حریم کبریاء ست
نی چو سوزد تل خاکستر شود / دل چو سوزد محرم دلبر شود
عاشق یعنی طلوع زندگی.... با صداقت همنشین گل شدن.... مثل ماه اسمان تنها شدن.... عاشق یعنی تا سحر.... غرق دنیای رویاها شدن.... عاشق یعنی تحمل؛ انتظار.... تا ابر با درد یکی شدن.... پر ز گهر های دریایی شدن....
از دریا پرسیدم محبت چیست؟ گفت بی نیاز تر از من / از اتش پرسیدم محبت چیست؟ گفت:سوزانتر از من/ از اب پرسیدم محبت چیست؟ گفت:روانتر از من/ از خاک پرسیدم محبت چیست؟ گفت:افتاده تر از من/ از شمع پرسیدم محبت چیست؟ گفت: گرمتر از من/ از گل پرسیدم/ محبت چیست؟ گفت:زیبا تر از منو تو چه می گویی ای عشق من.... من مگم محبت یعنی همه وجود تو ای قلب من....
گفته بودید که هر جرم عذابی دارد
عاشقی جرم بزرگی است عذابم بدهید... هر کی طعم تلخش رو چشیده باشه الان خوب درک میکنهیه عکس توپ برا این موضوع میخواستم جا بدم چه حکمتی توش هست نمیدونم قبول نمیکنه