ای برتر از عروج ملک اعتلای تو
باشد کمال نعمت رحمان ولای تو
آنکس که دید روی تو، از غیر دیده دوخت
بیگانه می شود زجهان آشنای تو
عزم رمیم را ز سخن روح می دمد
سحر بیان لعل لب جانفزای تو
ملک و منال و جاه چه آید به کار ما؟
بی اعتنا به جاه سلیمان گدای تو
یابن الحسن، ولیّ خداوند ذوالجلال!
تا کی نهان به پرده غیبت لقای تو؟
هر روز و هر شبم دعاخوان، مگر شود
پیک دعای سوختگان ره گشای تو
حزب خدا و جُند خدایت رکابدار
فتح و ظفر کتیبه نقش لوای تو
کی مژده می برند به عیسی که العجل
سوی نماز شد به زمین مقتدای تو
بازآ ببین که خاک وطن لاله زار شد
ز خون گلرُخان ذبیح منای تو
بنگر حسینیان زمان را که می کنند
ایثار جان چگونه به کرب و بلای تو
بازآ که جان ما به لب آمد زانتظار
ای جان فدای جلوه احمد نمای تو
با خون نوشته اند شهیدان به راه عشق
جان را چه ارزشی است که گردد فدای تو؟
" واصل" چو سر برآورد از خاک، باز هم
دارد سر سرودن مدح و ثنای تو
التـــــــــــــــــماس دعـــــــــــــــــــــــــا